فلسفه هنر زندگی و اگزیستانس

دسته بندی :فلسفه و روانشناسی 26 خرداد 1399
فلسفه هنر زندگی و اگزیستانس

برخی درعین اینکه فلسفه را به معنای لغوی آن یعنی دوستداری حکمت می دانند اما علاقه مندی شان پرداختن به بحث های کلی، انتزاعی و پیچیده است همان فلسفه نظری سیستماتیک که کمتر کسی توانِ پرداختن به آن را دارد و اوج آن، پدید آمدن فلسفه تحلیلی بوده است.اما نوع دیگر فلسفه ورزی توام با شعر و آمیخته به هنر زندگی وجود دارد که از فلسفه مدرسی (اسکولاستیک) فاصله گرفته است در این نوع نگرش دوم ، فلسفه موضوعی نیست که منحصر به اهل فن باشد. اگرچه ممکن است عجیب جلوه کند اما احتمالا انسانی را نمی توان یافت که فلسفه پردازی نکند. لااقل در زندگی هرکس لحظه هایی است که در آن لحظه او فیلسوف می شود. فیلسوف به معنای حیرت داشتن در قبال رویداد رخ داده و افتادن در نوعی تعلیق شناختی

یاسپرس، فیلسوف آلمانی ، معتقد است که ” ماهیت فلسفه عبارت از جستجوی حقیقت است نه وصول به آن” این سخن بدین معنا است که پرسش های فلسفه مهمتر از پاسخ های آنها است ، فلسفیدن به این معنا که ذهن، با جواب های کلیشه ای ، قاب گرفته و نیازموده، دچارِ رکود و انجماد و عادت نشود ، امری است که برای هرفردی میسر است به شرطی که عقلانیت ورزی کرده و هراس و باکی از شک و اندیشیدن نداشته باشد.

آنان که به فلسفه هنر زندگی پرداخته اند سعی داشته اند که به بهترین راه و روش زیستن (فردی و اجتماعی) دست یابند و نوشته هایشان بسیار شبیه نوشته های ادیبان و شاعران بود برای همین آن دسته فیلسوفان نظری سیستماتیک ، اینان را نه فیلسوف بلکه همان شاعر و ادیب می خواندند یا حتی بعضا، شارلاتانهایی که دل از نوجوانان می ربایند. اما فیلسوفان هنر زندگی هم متقابلا فیلسوفان نظری سیستماتیک را که فلسفه را امری غیرشخصی می دانستند و به بحث در کلیات اکتفا می کردند افرادی گمراه و خودفریفته قلمداد می کردند که فلسفه را از وظیفه اصلی اش که هرچه بهتر کردن زندگی است دور می کنند و بدل به دانشی کاذب که به هیچ کار نمی آید. فیلسوفان اگزیستانسیالیست را می توان جزء فیلسوفان هنر زندگی دانست و البته می بایست اذعان داشت که انسان، بر بلندای تاریخ  خردورزی ، عقلانیت و فلسفه در هر دو نوعِ یاد شده آن ایستاده است و هرکدام در جای خود ارزشمند است.

مطالب سایت عمدتا پیرامون فلسفه هنر زندگی و اگزیستانس خواهد بود. چراکه نگاه اگزیستانس به خصلت خوداگاهی و خود تعیین کنندگی زندگی آدمی است البته از منظر همان کسی که این وجود را تجربه می کند ، لذت می برد و رنج می کشد و نه از منظر ناظر دیگری که آن زندگی را صرفا مشاهده و یا توصیف می کند. واژه هایی همچون خودآگاهی ، زندگی اصیل مبتنی بر صداقت با خود و تصمیم و انتخاب از کلیدواژه های این مکتب فلسفی است.

فلسفه اگزیستانس معتقد است که نوع بشر، درگیر اضطراب های وجودی مثل مرگ ، تنهایی و آزادی است. به باور برخی از فلاسفه ، اگزیستانس می تواند ادامه فلسفه نهیلیسم باشد. نهیلیسم نوعی پوچ گرایی منفعل ولی اگزیستانس از نوع فعال آن است.

کارل یاسپرس از فلاسفه اصلی این حوزه است و درواقع اگزیستانسیالیسم در آلمان با کتابی از این فیلسوف و روانپزشک با عنوان ” روانشناسی جهان بینی ها” شروع شده است. ایده موقعیت مرزی در این کتاب جایگاه خاص دارد. موقعیت های مرزی تجربه های بسیار عمیق احساس گناه ،مرگ،رنج و شانس هستند که به واسطه آنها ، ویژگی های بنیادین وجود در کانونِ توجه شخص قرار می گیرند. یاسپرس از موقعیت مرزی با عنوان اگزیستانتس یاد کرد. اگزیستانتس متفاوت از اگزیستانس است.

موقعیت مرزی یا اگزیستانس اینگونه تعریف می شود:

در موقعیت مرزی ، تجربه رنج، مرگ ، احساس گناه ، شانس و … با حقیقتی فهم ناپذیر مواجهه می شود، سر معرفت به سنگ خورده و انسان به تعلیق شناختی پرتاب شده و تعصبات و عادات انعطاف ناپذیر بی فایده می شوند. با از سر گذراندنِ موقعیت مرزی ممکن است که فرد بسط آگاهی و خوداگاهی و احساس قوی تری از آزادی و امکان را در خودش پیدا کند. اگزیستانتس ، وجود اصیل شخص است ماهیتی از پیش داده شده نیست بلکه با اضطراب و تصمیم ، بوجود می آید.

این دیدگاه یاسپرس که فردیت ” خود” تنها با شناخت خود در پیشگاه امر متعال ظهور پیدا می کند بعدها یک اصل اساسی اگزیستانسیالیسم دینی شد. بعدها همین موقعیت مرزی، الگویی شد برای مارتین هایدگر (فیلسوف معروف و بنام دیگر اگزیستانس) برای توصیف به سوی مرگ بودن در هستی و زمان. کرانمندی انسان یا به سوی مرگ بودن او از نظر هایدگر، ویژگی تعریف کننده وجود انسان است. اما در فلسفه هایدگر انسان باز به نیستی خود پرتاب می شود بی اینکه دست به دامان امر متعال شود. از اینرو بسیار هستند کسانیکه هایدگر را بنیانگذار فلسفه اگزیستانسیالیسم الحادی می دانند. اما از سویی دیگر ، یاسپرس و هایدگر، مانند بسیاری از معاصرانشان، از سورن کرکگور، نویسنده لوتری دانمارکی در قرن نوزدهم به وفور الهام گرفتنند. او نخستین کسی بوده که در قرن نوزدهم تحلیلی فلسفی از وجود در معنایی مرتبط با نگرشی اگزیستانسیالیستی انجام داده بوده منتها از نوع الهی و دیندارانه آن.

یاسپرس ، کرکگور را همراه فردریش نیچه ، نمونه اعلای فیلسوفان اگزیستانس و از طلایه داران اگزیستانسیالیسم می داند.

زندگی شاد

باور داریم شاد زیستن یه انتخابه

مطالب زیر را حتما بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه:
0