چرا قربانی ام؟

دسته بندی :سفر + نامه 28 اسفند 1398
چرا قربانی ام؟

چرا قربانی ام؟

ای بسا ظلمی که بینی در کسان

خوی تو باشد دریشان ای فلان

در خود آن بد را نمی‌بینی عیان

ورنه دشمن بودیی خود را بجان

چون به قعر خوی خود اندر رسی

پس بدانی کز تو بود آن ناکسی

چنان کم صبر و طاقت گشته ایم که یارای تحمل کوچکترین نظر مخالفی در ما نیست. داعیه داران کوروش کبیریم و رفتارمان تداعی کننده چنگیز
چنان دم از محدود شدن آزادی ها و فشارهای موجود می زنیم و چنان به محکوم کردن از صدر تا ذیل حکمرانان می پردازیم که گویا این مسئولان با ارابه خدایان از کره ای دیگر آمده شادی هایمان به یغما برده در حقمان جفا داشته اند.

گیرم حکومت باعث و بانی همه بدبختی های ماست. این حکومت از کجاست که هر چه بر ما می کند نارواست؟ واقعیت این است که اینهایی که امروز بر سر کارند برآمده از خود مایند.
تا کی می خواهیم فقط محکوم کنیم و نقش خویش از یاد ببریم تا کی قرار است لباس قربانی بپوشیم و فریاد برآوریم. های ای مردم روز روشن شادی ما به تاراج برده اند.
دیگر اجازه آب بازی کردن نداریم. چشمانی منتظر است روسری از سرمان بیفتد تا پیامک تهدید دریافت داریم، حق رفتن ورزشگاه نداریم، پوششمان تیره است و بختمان سیاه.
چنان بی رحمانه بر هم تاخته با کلام خود به هم تازیانه می زنیم گوئیا مسبب تمام بدبختی های ما آن بخت برگشته ایست که قصد بیدار کردنمان را دارد.
تصمیم با شماست می خواهید به خوابیدن ادامه دهید مرا به خواب زدگان کاری نیست که بیدار کردنشان را مجالی نیست. خطاب من با آنانی است که دوست دارند از خواب گران برخیزند به ایشان می گویم مسبب شادی و خوشبختی ما خود ماییم.
بیایید تاریخ زندگی بزرگانی چون نلسون ماندلا را بخوانیم که چگونه بیش از ربع قرن در زندان بود اما به رغم مدعیان، شاد بود که وقتی دریچه گشوده می شد او روشنایی می دید و زندانبان تاریکی.
مرا چنین شادی آرزوست. شادی بزرگ مردانی که با وجود تمام مصائب، شاد بودند و شادی پراکندند سقراطی که شوکران بدست شاد است.
درود بر آنانی که ظلم و جور نپذیرفتند. حصر و زندان بر جان خریدند و گوئیا در درون خویش شاد و آزاداند و ما به ظاهر آزادان، در بند باورهای صلبِ خویش اسیریم.
چرا آیینه شکستن بر می گزینیم جای آنکه خود شکنیم. گناه آینه چیست اگر چهره مان به قاعده نیست؟
دشنامم دهید اما کلامم بشنوید که آرزویم بیداری شماست.
آری با شما می گویم دوست من، بیدار شو آنچه بر سر ما می رود تماما از دست ماست.
بیایید به انتظار منجی و نجات دهنده ننشینیم که نجات دهنده در گور خفته است اینک زمان بیداری ماست.

راستی در جریان چالش کتابخوانیمون هستید؟ از طریق لینک زیر اطلاعات کاملش رو بخونید

محمد شاد

یه کوله گرد که هم خودش رو تو سفرهاش باز می آفرینه و هم مشاوره میده

مطالب زیر را حتما بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه:
0