چرا آزادم؟
چرا آزادم؟
با قضا پنجه زدن نبود جهاد
زانک این را هم قضا بر ما نهاد
این جهان زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وا رهان
قریب دو سال است به حکم تقدیر به ظاهر شوم روزگار, محکوم به نشستن بر روی صندلی چرخدار هستم. با نزدیک دو متر قد نشستن بر روی صندلی برای باقی عمر انتخاب ساده ای نبود.
انتخاب که چه عرض کنم وقتی جبری در بین باشد غیر تسلیم و رضا کو چاره ای
در این ایام فراز و فرود فراوان پشت سر گذاشته ام درد بسیار کشیدم و بارها روح و روانم آزرده گردیده مبتلا بودن به بیماری که بین هر ده هزار نفر یک نفر بدان دچار می گردد باید آخر بخت و اقبال باشد.
پنجه در انداختن با تقدیر نحس کاری بی حاصل بود و نتیجه ای جز فرسودگی بیشتر در پی نداشت, خواستم بپذیرم جسمم به ناگزیر اسیر ویلچر است ولی دلیلی ندارد روانم نیز به زندان تن درافکنم همه شنیده ایم عقل سالم در بدن سالم است خواستم نقضی باشم بر این مدعا, به خود عهدی کردم که شاد باشم و بدیگران کمک کنم تا ایشان نیز قدر داشته هایشان بدانند
اگر سه سال پیش کسی به من می گفت با ویلچر کوله ای بر دوش افکنده جهانگردی می کنم و سر از آفریقا در خواهم آورد که از حداقل امکانات نیز محروم است قطعا بر عقلش شک می کردم و می گفتم مگر نمی بینی من روی ویلچر نشسته ام تازه تمام هم نشده دستانم راه زوال می پیمایند اما در طی دو سال گذشته جاهایی رفته ام که همگان می گفتند ممکن نیست از ماچوپیچوی پرو تا جنگلهای آمازون و تاب سواری بر بام دنیا در اکوادور و امروز در آفریقا
مروز می بینم در تضاد جسم رو به زوالم روحم بسان جوانی شاداب و پر انرژی است جسمم محکوم و محدود به ویلچر است اما روح ازادم,بازیگوشی می کند. کودک درونم با صدای هستی می رقصد و می خواهد پیام آور شادی و نشاط برای خودم و شما باشد دوست می دارم به شما بگویم پیش از دیر شدن قدردان هر آنچه دارید باشید و اجازه ندهید محدودیتهای غیر انتخابی از شاد بودن محرومتان کند. می خواهم بگویم عزیزانم بیایید شیره زندگی مکیده برای مرگ چیزی باقی نگذارید جز زمینی سوخته
برای من جسمم در بند ویلچر است و رو بزوال دارد اما روحم آزاد است و در مسیر کمال می رقصد و پایکوبی می کند.
به نظر شما آزادی کدام یک مهمتر است?
یه کوله گرد که هم خودش رو تو سفرهاش باز می آفرینه و هم مشاوره میده
مطالب زیر را حتما بخوانید:
چرا آفریقا؟ من در اندیشه آنم که روا بر تو فشانم نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم که به...
چرا بی چرا زندگانیم؟ ما بی چرا زنده گانیم آنان به چرا مرگ خود آگاهانند. بر آنم تا دگر بار از چرا ها سخن گویم. مرامم می دانید. بارها به...
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد حالیا فکر سبو کن که پر از...
چرا مرگ آگاهی ؟ هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نمانده بسی عمر برف است و آفتاب تموز اندکی ماند و خواجه غره هنوز اگر...
ده باورِ ما برای سهیم کردنتان در لحظه های خاص از سفر + نامه : 1- باور داریم زندگی زیباست و ارزش ِ زیستن و خطر کردن دارد. 2-...
راه تغییر بالا بردن آگاهی دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهرکز دیو و دد ملولم و انسانم ارزوستگفتند یافت می نشود جسته ایم ماگفت آنکه یافت می نشود...
چرا ادامه دهم ؟ نه بر اشتری سوارم، نه چو خر به زیر بارم نه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم غم موجود و پریشانی معدوم ندارم نفسی می زنم آسوده...
چرا می روم؟ مقصد من رفتن است با نرسیدن خوش است هر که به مقصد خوش است مانده بن بستهاست ۱۴ ساعت است داخل اتوبوس به مقصد بورکینافاسو نشسته ام...
چرا قربانی ام؟ ای بسا ظلمی که بینی در کسان خوی تو باشد دریشان ای فلان در خود آن بد را نمیبینی عیان ورنه دشمن بودیی خود را بجان چون...
مزایای عضویت در زندگی شاد
- ● دسترسی به مطالب ویژۀ کاربران
- ● دسترسی آسان به آپدیت مطالب ویژۀ کاربران
- ● دریافت پشتیبانی برای محصولات
- ● بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- زندگی شاد در جلسه دوازدهم رهایی و قدرت
- کیوان در جلسه دوازدهم رهایی و قدرت
- راحله مجتبوی در چرا بی چرا زندگانیم؟
- راحله مجتبوی در چرا بی چرا زندگانیم؟
- Omid در عقلانیت و معنویت