چرا مرگ آگاهی ؟ چرا مرگ آگاهی ؟ هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نمانده بسی عمر برف است و آفتاب تموز اندکی ماند محمد شاد بدون دیدگاه
چرا بی چرا زندگانیم؟ چرا بی چرا زندگانیم؟ ما بی چرا زنده گانیم آنان به چرا مرگ خود آگاهانند. بر آنم تا دگر بار از چرا ها سخن گویم. محمد شاد ۲ دیدگاه
چرا قربانی ام؟ چرا قربانی ام؟ ای بسا ظلمی که بینی در کسان خوی تو باشد دریشان ای فلان در خود آن بد را نمیبینی عیان ورنه دشمن محمد شاد بدون دیدگاه